نشاط و شادی اجتماعی
اجرای سیاست های بخشی در عمل موفقیت چندانی به دنبال ندارد وضعیت نابسامان اقتصادی و محدودیت بودجه های تخصیصی، بسیاری از سازمان های فرهنگی را در ایفای ماموریت های محوله و پاسخ دهی به نیازها و انتظارات تضعیف و بلکه عقیم ساخته است!
- مصاحبه با : دکتر سید حسین شرف الدين عضو هیات علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خميني ره، قم
- منبع : وب سایت دکتر شرف الدین
-تعریف شما از نشاط و شادمانی در جامعه چیست و چه شاخص هایی میتوان برای آن برشمرد؟
نشاط و شادمانی، یکی از هیجانات اساسی و بنیادین انسان است که در اثر برخی محرک های درونی و بیرونی ایجاد میشود و اثر مستقیم آن این است که ارگانیزم را در جهت انبساط روانی و عضلانی سوق می دهد. این هیجان دارای ابعاد فیزیولوژیک روان شناختی و اجتماعی است. نشاط و شادابی همچنین به عنوان یکی از نیازهای روانی و اجتماعی هر فرد و جامعه محسوب میشود و میزان برخورداری عموم از آن به عنوان یکی از شاخص های توسعه و کیفیت زندگی ذکر شده است. در مقام تحقق نیز امری تشکیکی و دارای مراتب است یعنی ظهور آن در افراد به بسته به موقعیت یک درجه و یکسان نیست.
بدیهی است که این هیجان همچون سایر هیجانات، در ساحت ارگانیسم و روان افراد تکون یافته و در عرصه درون و بیرون جلوه نمایی می کند اگر چه زندگی اجتماعی و شرایط و موقعیت فرد در جامعه در اصل شکل گیری مراتب و درجات، میزان پایداری، مشروعیت و مقبولیت (جنبه ارزشی) فرمها و صورتهای ابراز (جنبه هنجاری) و آثار و نتایج بیرونی و جلوه های رفتاری آن عمیقا موثر است. این ویژگی آنگاه که در اکثریت افراد جامعه به ظهور برسد و آثار مورد انتظاری را به صورت مستقیم و غیر مستقیم در عرصه های مختلف حیات و تعاملات ارتباطات و اجتماعی به نمایش بگذارد از آن به عنوان یک ویژگی سرمایه یا پدیده اجتماعی یاد می شود.
نشاط و شادابی به عنوان یکی از نیازهای روانی و اجتماعی هر فرد و جامعه محسوب میشود و میزان برخورداری عموم از آن به عنوان یکی از شاخص های توسعه و کیفیت زندگی ذکر شده است
بی شک، وجود درجاتی از آن برای ادامه حیات انسانی و نقش آفرینی موفق در مقیاس فردی و جمعی یک ضرورت اجتناب ناپذیر است که قاعدتا کارگزاران جامعه باید در جهت تمهید زمینه های ایجاد و تقویت روزافزون آن و نیز رفع موانع تحقق و استمرار آن اقدامات مقتضی را در سطوح مختلف صورت دهند. قابل ذکر است که فرهنگ ها و جوامع مختلف در نحوه مواجهه با این سنخ هیجانات و عناصر و متغیرهای مرتبط با آن وضعیت یکسانی ندارند.
در خصوص شاخص های آن نیز میتوان به مواردی از این دست اشاره کرد:
الف) در مقیاس فردی :گشودگی ظاهری،خوش بینی به هستی، کاهش افسردگی، خمودی و کسالت، انتقال انرژی مثبت به دیگران، افزایش میزان تحرک و پویایی، لذت بردن از داشته ها، امید به آینده، خشنودی و رضایتمندی از روند کلی زندگی، مسئولیت پذیری و تعهدمندی، سازگاری اجتماعی، افزایش میزان همدلی و عاطفه مثبت به همنوعان، قرار گرفتن در چرخه خودشکوفایی، احساس موفقیت نسبی در عرصه های شغلی، تحصیلی و خانوادگی، افزایش امید به زندگی (طول عمر )، افزایش میزان سلامت روانی و کاهش هزینه های ناشی از بیماریهای جسمی و روحی تمایل وافر به برقراری ارتباطات اجتماعی، آمادگی بیشتر برای همکاری و مشارکت اجتماعی، افزایش اعتماد به نفس کاهش میل به خشونت ورزی و انحراف افزایش ضریب دقت در انجام امور، استفاده بهینه از فرصت های فراغتی و….
ب) در مقیاس اجتماعی : تقویت شبکه وابستگی ها و ارتباطات اجتماعی، گسترش مشارکت مدنی و اجتماعی، تقویت نظم و انسجام اجتماعی افزایش میزان تعهد و پایبندگی به رعایت قواعد و هنجارهای اجتماعی، افزایش کارآمدی و خلاقیت های سازمانی، افزایش میزان رضایت از وضعیت اجتماعی، زمینه یابی بیشتر برای پیشروی و توسعه در بخش های مختلف، توسعه و تقویت سرمایه های فرهنگی و اجتماعی، افزایش میزان سلامت روانی و اجتماعی کاهش زمینه برای کشمکشها و تعارضات اجتماعی، کاهش هزینه های اجتماعی(بهداشتی، درمانی فراغتی، نظارتی امنیتی و قضایی) و…
– وضعیت ده سال اخیر تا به امروز نشاط اجتماعی در کشور و نهادهای متولی آن را چگونه میبینید و اگر وضعیت به همین گونه ادامه یابد چه آینده ای را برای آن پیش بینی میکنید؟ (احتمالات و تحولاتی که ممکن است رخ دهد را هم ذکر کنید.)
شناخت وضعیت ها و تحلیل آنها مستلزم انجام مطالعات دقیق جامع و روزآمد و در اختیار داشتن اطلاعات داده های محیطی قابل استناد است .من از پژوهش های انجام شده در مقیاس ملی(جز برخی مطالعات نه چندان معتبر و تاریخ مصرف گذشته مثل ارزشها و نگرشهای ایرانیان)، اطلاع دقیقی ندارم، داده های بین المللی در این خصوص نیز به دلیل ضد و نقیض گویی ها و خدشه پذیری غالب ادعاها و آمارها چندان قابل استناد به نظر نمی رسند.
دریافت های شهودی و شواهد و علائم عینی که هر کس در افق تجربه های زیسته کم و بیش از آن برخوردار است چنین نشان می دهد که متاسفانه درجه نشاط و شادابی در جامعه با عطف توجه به شاخص های فوق ،روندی نزولی دارد و مستمرا با سطح و نصاب مورد انتظار فاصله می گیرد!
برخی پژوهش های انجام شده نیز به دلیل محدودیت جامعه و نمونه آماری، متغیرهای مورد مطالعه، پیش فرض ها و تعاریف نوع ،روش میزان روایی و پایایی چندان قابل اعتنا نیستند علاوه اینکه گاه میان داده ها و نتایج آنها تعارضاتی وجود دارد اما دریافت های شهودی و شواهد و علائم عینی که هر کس در افق تجربه های زیسته کم و بیش از آن برخوردار است چنین نشان می دهد که متاسفانه درجه نشاط و شادابی در جامعه با عطف توجه به شاخص های فوق ،روندی نزولی دارد و مستمرا با سطح و نصاب مورد انتظار فاصله می گیرد.
افت این ویژگی را در احوالات فردی و جلوه های کنشی و نمایشی افراد بویژه نسل جوان و نوجوان به عیان می توان مشاهده کرد. بالطبع ادامه این ،روند وضعیت مناسبی را نوید نمی دهد. دلیل عمده این ادعا این است که تحقق نشاط و شادابی و میزان و کیفیت آن به عنوان یک هیجان مثبت و دارای آثار فردی و اجتماعی، متغیری وابسته است و تحت تاثیر علل و دلایل متعدد فردی و اجتماعی و زمینه ها و اقتضائات متنوع محیطی، وضعیت های مختلفی را تجربه می.کند.
اگر از احوالات انفسی و درون فردی و تبرزات عینی آن در مقیاس فردی هم اطلاعات جامع و قابل استنادی در دست نباشد؛ دست کم شواهد و علائم محیطی و آفاقی فراوانی می توان یافت که از سرجمع آنها می توان فقدان یا ضعف وجودی این هیجان در گستره جامعه را از آنها نتیجه گرفت.
از دید برخی روانشناسان برجسته ترین شاخص تعیین کننده وجود نشاط و شادابی در جامعه، میزان رضایت مندی عموم از اوضاع کلی زندگی و روندهای جاری است. با استناد به همین شاخص، قضاوت در باره وضعیت کنونی جامعه و برآورد میزان برخورداری آن از این ویژگی، کارچندان پیچیده ای نیست. متاسفانه روند امور بویژه اوضاع اقتصادی و معیشتی در چند سال اخیر به سمت و سویی میل کرده که این ناخرسندی عمومی را در شدیدترین شکل ممکن موجب شده و عیان ساخته است.
از دید برخی روانشناسان برجسته ترین شاخص تعیین کننده وجود نشاط و شادابی در جامعه، میزان رضایت مندی عموم از اوضاع کلی زندگی و روندهای جاری است. با استناد به همین شاخص، قضاوت در باره وضعیت کنونی جامعه و برآورد میزان برخورداری آن از این ویژگی، کارچندان پیچیده ای نیست!
این نارضایتی و اختلال روانی – اجتماعی را میتوان از علائم و نشانه هایی از این دست نتیجه گرفت :
اختلالات شخصیتی افسردگی و خمودی گسترده ، تنش های اجتماعی، خشونت های نمادی و فیزیکی، فردگرایی شدید، ضعف ارتباطات اجتماعی، کاهش امید به زندگی، رشد آمار خودکشی، کثرت پرونده های قضایی، افت علاقه به ازدواج و تشکیل خانواده، افزایش آمار طلاق های عاطفی و حقوقی، ضعف وجدان کاری، افت کارآیی و خلاقیت، افت تحصیلی، اعتیادمجازی، کثرت اعتیاد به مواد مخدر، افزایش تمایل به مهاجرت از کشور، افت توسعه در بخش های مختلف، افزایش هزینه های تامین سلامت روانی، افزایش میزان کجروی و انحراف، و…
قطعا نهادهای متولی و مسئول اطلاعات و داده های دقیق تری در این خصوص دارند اگرچه غالبا برای توجیه ضعف ها و کم کاریهای خود و عادی نشان دادن اوضاع آمار و ارقام های بی مبنا و قابل مناقشه ارائه می دهند. کسانی نیز که از این سنخ نشانه ها و شواهد برای ترسیم وخامت اوضاع سخن می گویند متهم به سیاه نمایی می شوند.
-به نظر شما دلایل کاهش نشاط در جامعه چیست؟ مهمترین علت را چه میدانید؟
علل و دلایل متعددی در این خصوص قابل ذکر است که به برخی از آنها بدون توضیح اشاره میکنم عواملی مثل جوان بودن اکثریت جمعیت جامعه و با نیازها و توقعات زیاد و عدم تامین آنها متناسب با سطح انتظار، فقدان افق روشن برای آینده کشور، عدم امید به حل معضلات کشور در آینده نزدیک، ضعف اعتماد به توانمندی نظام و مسئولان در حل بحران ها، بی اعتمادی به مسئولان بویژه به دلیل افشای پیاپی پرونده های فساد مالی ،کثرت قول و وعده های بی ثمر، وجود بی عدالتی و رانت و تبعیض آشکار، تورم لجام گسیخته، کاهش تدریجی ارزش پول ملی، ضعف امنیت شغلی و اقتصادی، بیکاری شایع و اشتغال كاذب بالارفتن سن ازدواج، بالارفتن هزینههای زندگی و بروز فاصله میان درآمدها و هزینه ها، وجود فاصله آشکار میان داشته ها و خواسته،ها ضعف امکانات فراغتی و تفریحی بویژه) طبیعت گردی و مسافرت)، تکراری و ملال آور بودن برنامه های رسانه ملی، مصرف بالای رسانه و درگیر بودن زیاد در فضای مجازی، برهم خوردن منطق اصل و فرع در روند عادی زندگی، مواجهه دائم با سوژه های سوک و مصیبت در جامعه، افراط در اجرای مناسک مذهبی سوگوارانه ، مقایسه وضعیت کشور با پیشرفت های حاصله در کشورهای منطقه و جهان، مهاجرت تدریجی نیروهای متخصص، آلودگی زیست محیطی (آب و هوایی، صوتی )، شلوغی و تراکم جمعیت بویژه در کلان شهرها، ترافیک سنگین و فرساینده زندگی در محیطهای مسکونی و آپارتمانهای غیر استاندارد، کمبود امکانات رفاهی (بویژه فضای سبز )،دریافت شوک های پیاپی محیطی، شیوع انواع نا امنی و آسیب ها و انحرافات در جامعه، کاهش روحیه همکاری و معاضدت اجتماعی ، فاصله تدریجی با طبیعت و ظرفیت های متنوع آن کمبود جلوه ها و نمادهای هنری و تزیینی در فضای کالبدی شهرها، کمبود جشن ها و آیین های فرحبخش یا عدم اهتمام به برگزاری آنها، کاهش ارتباطات خانوادگی و خویشاوندی و….
همچنین گاه وقوع برخی حوادث طبیعی و غیر منتظره مثل سیل، زلزله، خشکسالی، می تواند کم و کیف نشاط و شادابی اجتماعی را هر چند به صورت موقت متاثر سازد.
عواملی مثل جوان بودن اکثریت جمعیت جامعه و با نیازها و توقعات زیاد و عدم تامین آنها متناسب با سطح انتظار، فقدان افق روشن برای آینده کشور، عدم امید به حل معضلات کشور در آینده نزدیک، ضعف اعتماد به توانمندی نظام و مسئولان در حل بحران ها، بی اعتمادی به مسئولان بویژه به دلیل افشای پیاپی پرونده های فساد مالی ،کثرت قول و وعده های بی ثمر، وجود بی عدالتی و رانت و تبعیض آشکار، تورم لجام گسیخته، کاهش تدریجی ارزش پول ملی، ضعف امنیت شغلی و اقتصادی، بیکاری شایع و اشتغال كاذب بالارفتن سن ازدواج، بالارفتن هزینههای زندگی و بروز فاصله میان درآمدها و هزینه ها، وجود فاصله آشکار میان داشته ها و خواسته،ها ضعف امکانات فراغتی و تفریحی بویژه) طبیعت گردی و مسافرت)…
-به نظر شما نظام اقتصادی آسیب زا (ناعدالتی گره خوردن ادامه حیات به فرصت های گناه مثل رباخواری، احتکار ارتشا و غش در معامله، ابتلائات اقتصادی مثل بیکاری، عدم امنیت اقتصادی، تورم، تحریم و …) چه تأثیری بر نشاط اجتماعی داشته است و چگونه می توان این دو را از یکدیگر منفک کرد یا به نوعی با وضعیت پیش آمده در حوزه اقتصاد وضعیت نشاط در جامعه را سامان داد؟
وضعیت اقتصادی نابسامان قطعا تاثیرات منفی عمیقی بر کلیت حیات اجتماعی و سامانه روانی افراد و میزان مورد انتظار نشاط و شادابی دارد. تردید نیست که وضعیت اقتصادی خوب یا بد به دلیل جایگاه کانونی آن در زندگی بالقوه همه ارکان حیات زیستی ،روانی ،ذهنی ،منشی ،فرهنگی ،اجتماعی ،سیاسی، ارتباطی، و امنیتی فرد و جامعه را متاثر میسازد پیامدهای ناشی از معضلات بحران ها و شوک های پیاپی اقتصادی را براحتی می توان در سطوح مختلف و نه فقط در ابعاد مادی و معیشتی که در ابعاد معنوی و روانی حیات اجتماعی براحتی مشاهده نمود.
علاوه اینکه کشور ما در همه بخش ها از جمله بخش های ،اقتصاد به دلیل ریشه ای و ساختاری غالب مشکلات، امید چندانی هم به حل آنها، دست کم در آینده نزدیک نمی رود، این قبیل مشکلات که شما هم به برخی از آنها اشاره کردید به انحاء طرق در زندگی آحاد مردم و سازمان های رسمی و مردم نهاد انعکاس دارد و بخش قابل توجهی از اختلالات نظام زندگی نیز ریشه در همین موضوع دارد، مسائلی مثل تحریم های ظالمانه دشمن، بازیگری فعال جریاناتمافیایی ، آشفتگی های پیش بینی ناپذیر بازار، افزایش بی رویه هزینه های عادی معیشت، تحمل هزینه های سنگین ناشی از رویارویی پایان ناپذیر و توانفرسا با دشمنان خارجی، سنتی بودن ساختار اقتصادی، فرسودگی بخش قابل توجهی از صنایع و تاسیسات زیرساختی، خام فروشی و عدم بهره گیری درست از صنایع تبدیلی جهت استفاده بهینه از منابع و ثروت های محدود اقتصادی، وابستگی شدید به فروش نفت، عدم بازگشت پول ناشی از فروش نفت، بالارفتن هزینه های عادی اداره کشور، عدم توان در جذب سرمایه های ایرانیان مقیم خارج و سرمایه گذاری خارجیان، عدم وصول بخش قابل توجهی از ماليات، بالا رفتن سطح انتظارات و توقعات عمومی، ضرورت پرداخت یارانه به اقشار آسیب پذیر متناسب با سطح تورم، بالا بودن میزان یارانه های غیر مستقیم تخصیص یافته به بخش های مختلف، مصرف بی رویه بویژه در بخش انرژی و … را نیز میتوان به فهرست فوق اضافه نمود.
– نقش سیاست گذاریهای فرهنگی و اجتماعی بر کاهش سرمایه اجتماعی و اختلال در نهاد خانواده به عنوان عامل اصلی کاهش نشاط اجتماعی چه میباشد و چگونه میتوان بر این مبنا نشاط اجتماعی را تقویت نمود؟ الگوی مدنظر شما در خصوص سیاستگذاریهای فرهنگی – اجتماعی در جامعه برای بهبود وضعیت سرمایه اجتماعی و نهاد خانواده چیست؟
حوزه های فرهنگی – اجتماعی در ساختار کلان کشور ارتباط و اتصال ارگانیک و به هم پیوسته ای با یکدیگر و با حوزه های سیاسی و اقتصادی دارند از این رو سیاستگذاری موفق در یک بخش بدون توجه به وضعیت سایر بخش ها و همکاری و هماهنگی یکپارچه آنها عملا غیر ممکن است و اجرای سیاست های بخشی نیز در عمل موفقیت چندانی به دنبال ندارد وضعیت نابسامان اقتصادی و محدودیت بودجه های تخصیصی، بسیاری از سازمان های فرهنگی را در ایفای ماموریت های محوله و پاسخ دهی به نیازها و انتظارات تضعیف و بلکه عقیم ساخته است.
خانواده نیز که زمانی کانونی ترین نهاد در تامین بسیاری از کارکردهای ضروری و مهم از جمله نشاط شادابی اعضا شمرده می شد، متاسفانه به دلیل ابتلا به برخی عوارض و آسیب های ناشی از روند مدرنیته، نقش چندان مهمی همچون گذشته در تامین نیازها و انتظارات مادی و معنوی اعضا و به تبع آن جامعه كل ايفا نمی کند!
خانواده نیز که زمانی کانونی ترین نهاد در تامین بسیاری از کارکردهای ضروری و مهم از جمله نشاط شادابی اعضا شمرده می شد، متاسفانه به دلیل ابتلا به برخی عوارض و آسیب های ناشی از روند مدرنیته، نقش چندان مهمی همچون گذشته در تامین نیازها و انتظارات مادی و معنوی اعضا و به تبع آن جامعه كل ايفا نمی کند.
تحولاتی همچون تبدیل خانواده گسترده به هسته ای، محول کردن بخشی از کارکردهای سنتی آن به نهادهای بدیل، شکاف بینانسلی میان فرزندان و والدین، کاهش سلطه والدین بر فرزندان، کاهش تمایل غالب افراد به تشکیل خانواده در سن مقتضی و در نتیجه بالارفتن سن ازدواج، ظهور پدیده تجرد قطعی در بخشی از جمعیت(طبق آمار حدود ۲ میلیون مجرد بالای ٤٥ سال در کشور وجود دارد)، ظهور تدریجی الگوهای جدیدی از با هم بودگی مثل ازدواج سفيد، كثرت وقوع طلاق در سال های اولیه (ازدواج)، کاهش تمایل خانواده ها به فرزند آوری و خلوت شدن محیط خانوادهها ،کثرت آمار سقط جنین کاهش اعتبار شأن همسری و مادری، کاهش زمینه های با هم بودن و درکنار هم بودن و داشتن تعاملات عاطفی موثر(بویژه تحت تاثیر اشتغالات رسانه ای و اعتیاد (مجازی)، تمایل وافر اکثر بانوان به تحصیلات عالی و اشتغالات بیرونی، وقوع تغییرات پیاپی در سبک زندگی، … از مهم ترین عوامل موثر در ناکارآمدی این نهاد برای تولید نشاط و شادابی است .
– با چه راهبرد و راهکاری می توان نشاط اجتماعی در جامعه را تقویت کرد و آن را به نقطه مطلوب نزدیک ساخت؟
بی شک، انجام مجموعه ای از اقدامات به هم پیوسته و مرتبط در عرصه های مختلف حیات اجتماعی می تواند زمینه های لازم برای ایجاد نشاط و شادابی مستمر در سطوح فردی و جمعی را فراهم سازد: اهتمام به تامین اقتضائات مادی و معنوی زندگی در جهان معاصر، سامان دهی کشور در مسیر پیشرفت و توسعه تدریجی، اصلاح و ترمیم نهادها و ساختارهای ناکارآمد، اصلاح فرایندها و عرصه های وابستگی متقابل، توزیع متعادل فرصت ها و امکانات پایان دادن به ظلم ها و تبعیض های ناروا و توجیه ناپذیر ، فعال سازی بخش های مختلف در حداکثر ظرفیتف ترسیم افق های روشن و نوید بخش فراروی مردم، اجرایی کردن برنامه ها و پروژه های موردنیاز، توجیه افکار عمومی در خصوص مشکلات و مضیقه ها، ایجاد زمینه های نشاط بخشی در سطوح سخت افزاری و نرم افزاری و تاسیسات شهری، ایجاد ملزومات و تخصیص امکانات لازم برای گذران بهینه اوقات فراغت، بسط ارتباطات همه جانبه با جهان خارج و…
البته عموم مردم ما به استناد باورها و آموزه های مذهبی و دریافت های فلسفی و شهودی عمیقا واقف اند که در این سرای خاکی و دار تزاحم (دنیا) اصولا نمیتوان و نباید نشاط و شادمانی عمیق و پایدار را متوقع بود. توجه به اقتضائات ذاتی و قهری جهان مادی و محدودیت های آن سطح انتظارات و مطالبات را تعدیل می کند و روحیه سازگاری و کنار آمدن با مشکلات و محدودیت ها که خود بالقوه نقش سازنده و تربیتی برای انسان دارند، تقویت می کند.
نیازی به ذکر نیست که افراد خود نیز بالقوه نقش مهمی در ایجاد زمینه ذهنی روانی و محیطی برای نشاط زایی شادی آفرینی برای خود و اطرافیان دارند و نباید صرفا به انتظار حصول شرایط محیطی و امکانات بیرونی بنشینند. بی شک، برخورداری افراد از سرمایه های فرهنگی عقاید و بینش های مذهبی، التزام به عبادات دینی، زیست معنوی، تحرک و پویایی، داشتن اهداف متعالی، برخورداری از روحیه امیدواری، شکیبایی، عزت و استغنای نفسانی، گشودگی و سعه صدر، ایثار و نوع دوستی، خلق و خوی ،کریمانه ، کاهش تنش های ارتباطی، تفریحات و سرگرمی های سالم، پوشش و آرایش مناسب، استفاده از رنگ های شاد، برنامه ریزی و استفاده درست از فرصت ها، کنترل فشارها و هیجانات، اصلاح خودپنداره ها،دوری جستن از افکار منفی، مشارکت در فعالیت های خیرخواهانه و نوع دوستانه، مشارکت در شادی های جمعی، کنار آمدن معقول با مشکلات زندگی، ایجاد اصلاحات لازم در سبک زندگی و عادت واره های معمول و… در این خصوص نقش بسیار مهمی دارد.
نیازی به ذکر نیست که حصول درجاتی از رضایت مندی از روند امور و نشاط آفرینی حتی با تلقین نیز امکان تحقق دارد.
– الگوی شما با وجود نقش ،مذهب ملیت و هویت ایرانی در ایجاد نشاط اجتماعی چیست؟ (در صورت امکان الگوی مدنظر شما در تقویت نشاط در جامعه را ترسیم نمایید و گام به گام جهت اجراسازی آن بیان کنید.)
مذهب که خوشبختانه یکی از سرمایه های فرهنگی مهم و از جهاتی منحصر بفرد جامعه است، همواره یکی از منابع مهم و اصیل برای تامین نیازهای معرفتی، بینشی ،ارزشی، نگرشی،روحی، عاطفی و رفتاری بوده است.
متاسفانه نهادهای مذهبی نیز به دلیل ابتلا به برخی مشکلات درونی و پیرامونی تا حدی از ایفای نقش های متناسب با سطح انتظار بازمانده اند!
اصلاح جهان بینی، معنی دار ساختن چرخه عادی حیات و زندگی این جهانی امیدزایی در زندگی، افزایش توان تاب آوری در مقابل مشکلات و بحرانهای زندگی تقویت اعتماد و توکل افراد به خداوند، رفع و کاهش خوف ها و حزن های فرساینده که خود زمینه ساز تولید نشاط و شادابی است سوق دادن مومنان به انجام فعالیت های واجب و مستحب، مشارکت در فعالیت های خیرخواهانه و نوع دوستانه، مشارکت در دستگیری از اقشار نیازمند و آسیب پذیر، مشارکت در جشن ها و سوگواری های مذهبی (بویژه برای تخلیه هیجانات) همواره بخشی از کارکردهای فرهنگی اجتماعی مذهب بوده است.
متاسفانه نهادهای مذهبی نیز به دلیل ابتلا به برخی مشکلات درونی و پیرامونی تا حدی از ایفای نقش های متناسب با سطح انتظار بازمانده اند. نفوذ آرام و خاموش سکولاریسم، تعدد و تکثر دینداری، غلبه جنبه های مناسکی و فرم های رفتاری تکرارشونده، ظهور عرفان ها و معنویت های نوظهور و فارغ از توان معنابخشی عمیق، کاهش نقش روحانیت به دلیل اشتغالات سیاسی و اجتماعی، کاهش یا فقدان جاذبه بسیاری از مجالس و هیئات برای نسل جوان، فعالیت گسترده رسانه ها و پوشش دهی به بخشی از فعالیتهای تبلیغی نهادهای سنتی دین، رشد میزان سواد و تحصیلات عالی و در نتیجه احساس بی نیازی به آموزش ها و تعلیمات روحانیت و نهادهای دینی، کمبود وقت برای مشارکت در برنامه های دینی، تاثیرپذیری از شبهات و القائات رسانه های دگر اندیش و معاند، در آمیختن مذهب و سیاست و…..
در خصوص ملیت و هویت ملی نیز بی شک برجسته سازی هویت ملی از طریق توجه دادن به میراث فرهنگی و تمدنی، امکانات و سرمایه های فرهنگی جغرافیایی و طبیعی، افتخارات و حماسه های ملی و تاریخی، قهرمانان و نخبه گان ملی و بعضا دارای درخشش جهانی، وحدت و انسجام درونی و همبستگی قوی اقوام مختلف، موقعیت استراتژیک و ژئوپولیتیک کشور در جغرافیای جهانی، موقعیت سیاسی و اقتصادی کشور در تراز جهانی، توان نقش آفرینی در عرصه های بین المللی ارتباط و تعامل گسترده با سایر کشورها و… می تواند در ایجاد روحیه نشاط و شادابی در آحاد میهن دوستان و ایرانیان داخل و خارج موثر باشد.
از این ظرفیت نیز متاسفانه آنگونه که باید بهره ای گرفته نشده و نمی شود. برخی افراد با کج اندیشی، در سال های اولیه بعد از انقلاب با تقابل افکنی دروغین میان ملیت و مذهب عملا این ظرفیت را کارآمدی تهی کردند. خوشبختانه جنگ تحمیلی در فعال سازی این ظرفیت تا حدی موثر بود. در وضعیت کنونی نیز به دلیل بروز برخی مشکلات فرهنگی ،سیاسی اقتصادی و ارتباطی پدیده «ایران» در ذهنیت بسیاری از ایرانیان از جایگاه درخوری برخوردار نیست و احساس برخی این است گویا ما در گردونه هستی و جامعه جهانی، چندان هم که فکر می کنیم، مهم و تاثیر گذار نیستیم.
–وظیفه نهادهای متولی در این مسئله چیست؟ دولت در این خصوص چه وظایفی برعهده دارد؟ (در صورت امکان وظایف هر یک از نهادها یا گروه های متولی را به تفکیک بیان نمایید )
همانگونه که در پاسخ به سوالات قبل هم اشاره شد قطعا همه نهادها می توانند مستقیم و غیر مستقیم در تامین زمینه ها و ملزومات این نیاز روانی و اجتماعی نقش ایفا کنند و شاید در راس آنها نهادهای فرهنگی باشند.
البته این نهادها نیز به دلیل وابستگی به نهادهای حاکمیتی و سیاسی و نهادهای اقتصادی همواره به تبع مساعدت آنها قادر به نقش آفرینی خواهند بود. نهادهای فرهنگی (مثل خانواده که به برخی از قوت ها و ضعف های در قبل اشاره شد)، نهاد آموزش و پرورش رسمی ، نهاد آموزش عالی، حوزه های علمیه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صدا و سیما، سازمان تبلیغات اسلامی، هیئات و کانون های مذهبی ،واحدهای فرهنگی شهرداری ها ….. هریک می توانند حسب ماموریت های محوله در ایجاد زمینه و امکانات ارائه خدمات تولید محصولات رفع موانع و اصلاح وضعیت ها در این خصوص مشارکت جویند.
تولید و ارائه خدمات فرهنگی، آموزشی، تربیتی و فراغتی مناسب، چیزی است که از این قبیل نهادها و سازمانها انتظار می رود. آموزش و پرورش، وزارت آموزش عالی و نهادهای حوزوی می توانند درضمن آموزش های رسمی و برنامه های معمول خود به اصلاح بینش ها ارزش ها و نگرش ها، ارائه تفسیرهای واقع بینانه از هستی، ترغیب جوانان به استفاده بهینه از سرمایه های زندگی، معنابخشی به فعالیت های معمول و جاری و زمینه سازی برای کسب موفقیت های گام به گام در این عرصه مشارکت جدی و تعیین کننده داشته باشند.
وزارت ارشاد میتواند با سرمایه گذاری مناسب زمینه را برای تولید آثار فرهنگی مفید و موثر اعم از آثار مکتوب، تصویری، صوتی ، ترکیبی، بازی های رایانه ای، فعال ساختن کانون های فرهنگی و ادبی، تاسیس سینما، تئاتر، کتابخانه عمومی، تجهیز کتابخانه های موجود، برگزاری نمایشگاه های مختلف و … جهت استفاده اقشار مختلف در این خصوص مشارکت جوید.
تقویت فرهنگ مطالعه در این خصوص بسیار موثر است. نقش رسانه های جمعی و اجتماعی بویژه رسانه ملی در تولید و ارائه برنامه های شاد و مفرح و پرکردن بهینه اوقات فراغت توده ها بویژه نسل جوان بسیار برجسته است.
سازمان جهانگردی و میراث فرهنگی نیز می تواند با شناسایی و معرفی آثار باستانی طبیعی، سیاحتی و زیارتی کشور و ایجاد زمینه برای مسافرت و دیدو بازدید از این مراکز در این بخش مشارکت جوید. وزارت ورزش و جوانان نیز می تواند با فرهنگ سازی و اصلاح نگرش ها، زمینه را برای اقبال توده ها از ورزش همگانی راه پیمایی های جمعی و ورزش های باستانی فراهم سازد.
شهرداری ها نیز با مشارکت معاونت های فرهنگی می توانند با تاسیس پارک و ایجاد فضای سبز، اماکن تفریحی و فراغتی اصلاح وضعیت کالبدی و مبلمان ،شهری سامان دهی به ساخت و سازها، اصلاح ناوگان و شبکه حمل و نقل شهری کاهش آلودگیهای آب و هوایی و صوتی کنترل ترافیک شهری، نظافت معابر و خیابانها بهره گیری از نشانه ها و نمادهای هنری برای زیباسازی شهر سامان دهی به تراکت ها، تابلوها و بیلبوردهای تبلیغاتی ، تاسیس فرهنگ سراها، تاسیس نمایشگاهها، برگزاری جشن های ملی و مذهبی، و… در این خصوص نقش آفرینی کنند.
طبیعی است که نقش نهادهای حاکمیتی در تخصیص بودجه و امکانات فعال سازی این سازمانها در انجام ماموریت های محوله و نظارت مستمر بر روند جاری امور بسیار تعیین کننده است.
دیدگاهتان را بنویسید